ترنم امروز

برای ثانیه هایی که از دست دادیم

بیتابم

چونان سرو روان در گذار نهر آبی ... شبیه اونکه درکودکی اسمشو گذاشتم ریش قرمز ... واجازه نمیدادم چوپان ها زیرش بخوابن. ساعتها روی درختان سنجد دم آبادی سنجد میخوردم و جاده خاکی رو تماشا میکردم. و می‌اندیشیدم این شهر چه جور جایی ه که داداشا میرن. وقتی برای عروسی یکیشون ، عازم شهر شدم. توی جاده ازدیدن سیم‌های برق توپهای بین راهشون، تیرهای چراغ برق وحشت کردم. اینها چین ؟ آسمان شب ستاره های درخشانش کو
+ نوشته شده در چهارشنبه 1 تير 1401ساعت 17:26 توسط میترا قاسمی |